اقتصاد کانال توزیع
پس بیایید نگاهی بندازیم به اقتصاد کانالهای (توزیع). به عبارت دیگه، چطور قراره که ما پول دربیاریم؟ از اینرو، بیایید نگاهی بندازیم به مثال فروش مستقیم. شما نیروی فروش دارید و به صورت مستقیم به مصرف کنندههای نهاییتون میفروشید. پس بیایید فرض کنیم که حداقل قیمت محصول شما معادل ۱۰۰ دلاره. پس یکی از اولین پرسشها با تفکر در مورد اینکه چطور به این حداقل قیمتی ۱۰۰ دلاری رسیدم اینه که درک کنیم تولید این محصول در واقع چقدر برای من هزینه در بر داشته. حالا، در وب، این ممکنه هزینه نیروهای مهندسی من باشه. اما در مورد محصولات فیزیکی، این ممکنه شامل هزینه مواد اولیهای که در تولید محصول نهایی کارخانهام بکار گرفته میشه، باشه. و از اینرو، بیایید به خاطر موضوع این بحث هم که شده فرض کنیم، این هزینه ۳۳ دلاره، ۳۳ دلار برای ساخت محصولم. بعد، بیایید نگاهی بندازیم به هزینههای تحقیق و توسعهام. یعنی هزینههای بخش مهندسی؛ هزینه نیروی مستقیم فروش من، احتمالا هزینه کمیسیون فروش یا مزایای مستقیم فروش؛ و بعد هزینههای عمومی، اداری و تشکیلاتی، اون هزینههایی که باید انجام بدم تا اجارهبها رو پرداخت کنم و هزینه وعدههای غذایی و میانوعدههای رایگان پرسنل، و همه اینها میتونه شامل ۲۰ دلار دیگه باشه. و به این ترتیب، حالا ۵۳ دلار فقط برای روشن نگهداشتن چراغ دفتر و ساختمون محل کارم لازمه. حالا چیزی که باید بررسی کنیم اینه که هیچ مصرف کننده نهایی قیمتگذاری اصلی رو نمیپردازه. از اینرو، بیایید فرض کنیم که این منطقه تخفیفی رو از لیست قیمت اصلی اعلام کرده، فرض کنیم ۱۰ درصد. این به این معنیه که درآمد شرکتتون به جای ۱۰۰ دلار، معادل ۹۰ دلار خواهد بود. خب، یک لحظه صبر کنید، شما ۹۰ دلار دریافت میکنید، اما کل مبلغ ۵۳ دلار رو برای ساخت محصول و روشن نگه داشتن چراغ کسب و کارتون هزینه کردید و به این ترتیب درست مشخص میشه که این بین، چقدر سود در این حالت برای شما وجود داره، سودی که معادل ۳۷ دلار خواهد بود. از اینرو، شما هزینههایی که در اینجا تعبیه شده رو میفروشید، یعنی هزینههای کمیسیون فروش یا هزینه مستقیم فروش یا هر مبلغی که به نیروهای فروش مستقیمتون به این منظور میپردازید و شما ۳۷ دلار از فروش مستقیم، سود بردهاید.