شرکا، منابع کلیدی، فعالیت‌ها و هزینه‌های تیم استارتاپی جرسی اسکوئر

از اینرو، اگر نگاهی بندازیم به اینکه تیم جرسی اسکوئر نگران چه چیزی بود، اون چیزیه که بیشتر استارتاپ‌ها از روز اول نگرانش هستند، یعنی اینکه خب، آیا این ارزش پیشنهادی من با بخش مشتریان من مطابقت داره و آیا من تناسب بین محصول با بازار رو دارم یا خیر! بعدش شما تمایل دارید نگران کانال‌های توزیع‌تون و ارتباطات با مشتریاتون باشید و اینکه آیا من می‌تونم پول دربیارم یا نه. بعدش شما همچنین نگران اندازه بازارتون خواهید بود و به همین ترتیب. و ما به نوعی به این‌ها عنوان «سمت راست» بوم (مدل کسب و کار) رو می‌دیم یا به نوعی پیشخون کسب و کار، ولی «پشت صحنه» هم به همین اندازه اهمیت داره، و در واقع در تیم جرسی اسکوئر این امر احتمالا براشون حیاتیه که بتونن به نوعی شرکای کلیدی و فعالیت‌ها و منابع کلیدی رو به درستی درک کنند، چراکه اگر اون‌ها تأمین‌کننده‌های لباس‌های ورزشی رو (در کنارشون) نداشته باشند یا هزینه‌های خشکشویی یا هزینه پست‌شون درست نباشه، هزینه‌هاشون می‌تونه بالاتر از سودآوری‌شون باشه و به این ترتیب اون‌ها حقیقتا نیاز دارند تا شرکای کلیدی‌شون رو به خوبی بررسی کنند و اون‌ها نیاز دارند تا درک کنند که لازمه در چه مواردی مسلط و خبره باشند، می‌دونید پیگیری سفارشات اجاره‌ها، اون‌ها لازمه یک سیستم خوب برای اجاره دادن داشته باشند که قادر باشه به خوبی مشخص کنه که لباس‌های ورزشی در هر لحظه کجا هستند، اون‌ها لازمه تا در موضوع حمل و نقل هم متخصص باشند و همچنین در موضوع خشکشویی و بازاریابی و خدمات مشتریان و اون‌ها زمان زیادی رو صرف این کردند تا در واقع به این فکر کنند که در چه مواردی لازمه تا خیلی خوب و قوی باشند. از اینرو اگر شما نگاهی بندازید به منابع کلیدی‌شون، متوجه می‌شد که اون‌ها حقیقتا لازمه تا در یک سری از موارد خوب و حرفه‌ای باشند، مثلا لازمه تا در موضوع مدیریت موجودی انبارشون عالی باشند، چراکه اون‌ها نمی‌خواهند که (لباس‌ها) در انبار هزینه‌بر لباس‌های ورزشی‌شون بخوابه و (با گردش پایین) براشون هزینه مالی دربرداشته باشه، اگر اقلامشون در بین مشتری در چرخش و در رفت و آمد نباشه. اون‌ها به نوعی سیستم انبارداری و پشتیبانی و تدارکات نیاز دارند و پرسشی که حتی تا اینجا در ذهنشون شکل گرفته، اینه که آیا این ایده‌ایه که ما باید از پارکینگ خونه خودمون شروعش کنیم، چنانچه می‌تونیم بعضی از کارها رو برون‌سپاری کنیم، آیا این (ایده و کسب و کار) قراره برای ما مرکز تعالی و ایجاد کننده مزیت رقابتی باشه یا اینکه این کاریه که هر شخص دیگه‌ای هم می‌تونه انجام بده، همه این‌ها به نوعی در سمت چپ این بوم قرار داره و روی هم جمع می‌شوند که متعادل با جریان‌های درآمدیه ولی تحت عنوان ساختار هزینه‌ها می‌شناسیمش. خب هزینه لباس‌ها و انبارداری و حمل و نقل و خشکشویی، پشتیبانی و تدارکات و پیگیری و توسعه وبسایت و نگهداری اون، خدمات مشتریان کارکنان و غیره. اینکه چطور اون‌ها (هزینه‌ها) در نهایت با جریان‌های درآمدی مطابقت پیدا می‌کنه، که در اینجا قسمت پایین، در سمت راست بوم کسب و کار، لازمه که نسبت به سمت چپ بزرگتر باشه؛ نه لزوما در طی سال اول فعالیت، ولی چنانچه کسب و کارمون در این دوره سودآور نیست، این به شما می‌گه به چه میزان نیاز دارید تا سرمایه جمع‌آوری کنید و چقدر نقدینگی نیاز خواهید داشت، پیش از اینکه جریان نقدی‌تون مثبت بشه و از اینرو تمام این قسمت‌ها به نوعی به حساب و کتاب‌های راه‌اندازی استارتاپ اضافه می‌شوند.

آیا این مطلب برای شما مفید بود؟