پرسشهای کلیدی مدل درآمدی
برخی از پرسشهای مدل درآمدی؛ اینهاست. اون چه چیزیه که مشتریان من براش پرداخت میکنند؟ ارزش (محصولم) در چیه؟ وقتی اونها به شرکت من و محصولاتم نگاه میکنند، چه چیزی رو میبینند؟ به هر حال، اونها چه ظرفیت یا توانی بر پرداخت دارند؟ اونها ممکنه عاشق (محصولم) باشند. در واقع، هر کسی که به فراری یا یک تسلای مدل اس، نگاه میکنه ممکنه بگه بله، من خیلی مشتاقم که پولش رو بپردازم، اما—میدونی چیه؟ همسرم اجازه نمیده یا اینکه تنها (مشکلم اینه که) پولش رو ندارم. یعنی اینکه به چه میزان از کل بازار در دسترستون، از کاربران بالقوهتون، نیاز دارید برای اینکه درآمد داشته باشید؟ شما ممکنه محصول خیلی گرون قیمتی رو ساخته باشید که اون بخشی از مشتریان که هدفشون گرفتید، صرفا از عهده پرداختش نتونه بربیاد. بعد اینکه، محصولتون رو چطور بستهبندی میکنید؟ با بستهبندی منظورم نوعی جعبه زیبا که محصولتون در اون قرار بگیره، نیست. اشتباه دیگهای که استارتاپها انجام میدهند، خصوصا استارتاپهای مهندسی یا فناوری محور، گذاشتن تمام قابلیتهای ممکن، در محصول اولیهشونه، بدون فکر کردن به اینکه شاید—خب، یک لحظه صبر کن، ممکنه ما بتونیم (قابلیتهای) محصولمون رو از هم جدا کنیم—یعنی، هر قابلیت رو به صورت جداگانه در محصول ببینیم-- و این قابلیتها رو به عنوان محصولات جانبی یا فرعی ارائه بدیم یا حتی به عنوان محصولات مستقل و مجزا، و مواردی نظیر این. اینکه چطور محصولتون رو بستهبندی میکنید نباید صرفا به تصمیمات قابلیتهای مهندسی منوط بشه. این تصمیم باید مبتنی بر ارزشی که ارائه میکنید، گرفته بشه. همونطور که گفتیم، به همین ترتیب در مورد قیمتگذاری. چطور قیمتگذاری میکنید؟ از چه تاکتیکهایی استفاده میکنید؟