در گذشته فکر میکردیم که برای شروع و راه اندازی یک کسب و کار به یک برنامه عملیاتی و یک مدل مالی نیاز داریم؛ که منظور از برنامه عملیاتی همون طرح کسب و کار یا طرح تجاری بود. باور غالب بر این بود که باید وقت و منابع لازم رو اختصاص بدیم و یک طرح تجاری کامل بنویسیم و در این زمینه هم تا حد امکان از مشاوره کارشناسان استفاده کنیم تا این طرح دقت لازم رو در بخشهای مختلف داشته باشه. به این ترتیب بعد از آماده شدن طرح کسب و کار تمام کاری که لازم بود، این بود که این طرح رو به خوبی اجرا کنیم. چرا که فکر میکردیم که راه اندازی کسب و کار هم مانند اداره آن نیاز به برنامه ریزی و اجرا داره. به این ترتیب چنین استباط میشد که تمایز پروژههای راه اندازی در خوب فکر کردن به جزئیات در کسب و کار در ابتدای پروژه و انجام تحقیقات بازاریابی کتابخانهای بود که طبیعتاً نیاز به دانش و هوش بالایی داشت. این مورد به خودی خود بازدارنده بود و فکر میکردیم علت عدم موفقیت استارتاپها در عدم تخصیص منابع لازم به این برنامه بوده، برنامهای که نه تنها امورات جاری رو به دقت باید مورد توجه قرار میداد، بلکه در انتها با یک پیشبینی جادویی پنج ساله، آینده کسب و کار و تمام پیشرفتهای اون رو هم نوید میداد و تمام کاری که لازم داشتیم انجام بشه، استخدام مدیران لایقی بود که از عهده اجرای این برنامه به خوبی بربیان.
نفی استراتژی تدوین طرح کسب و کار به منظور اجرا در مراحل ابتدایی
پروفسور بلنک به خوبی بسیاری از مارو با همین طرز فکر و استراتژی در کسب و کارمون، به چالش میکشه. چراکه امروز هم بسیاری از کارآفرینان با همین استراتژی نسبت به پروژه راه اندازیشون برنامه ریزی و اقدام میکنن. البته توضیح میده که خردهای به این دسته از کارآفرینان وارد نیست، چراکه بیش از ۴۰ سال این روش به عنوان تنها روش ممکن و نتیجهبخش مطرح بوده و کسی نقدی بر آن وارد نمیکرده، ولی امروز میدونیم که این روش مضحک و ناکارآمده.
این نکته خیلی حائز اهمیته، انتظارات و رفتارهای مشتریان در قالب هیچ طرح و برنامهای قابل پیشبینی نیستند، و اساساً برنامهریزی (خصوصاً مبتنی بر دادههای دست دوم و حاصل از مطالعات کتابخانهای)، نمی تونه ابزار مناسبی برای ورود و معرفی محصولات و خدمات جدید در یک کسب و کار نوپا به مشتریان باشه. چراکه در اولین معرفی محصول/خدمت به مشتری کلیه محاسبات به هم میخوره. پروفسور بلنک توضیح میده که شرایط کاری حاکم بر استارتاپ به نحوی متغییر و غیرقابل پیشبینیه که حتی در روزهای هفته هم نمیشه نسبت به رویدادهای پیش رو ایدهای داشت، چه برسه به شرایط در ماهها و یا فصلهای پیش رو. به این ترتیب که چیزی که فکر میکردی مزیت اصلی کسب و کارتونه، در روز بعدی به کلی اشتباه از آب در میاد و روز بعدش چیز کاملا جدیدی رو کشف میکنی که با کمی تغییر در ایده اصلی، میتونی کارت رو به پیش ببری. روز بعد اون مورد هم به کل با مشکل مواجه میشه، ولی اگر همت لازم رو داشته باشی و ناامید نشی، احتمالاً هفته بعد یک پیشنهاد خیلی خوب برای خرید یا سرمایهگذاری دریافت میکنی. پس به راحتی میشه فهمید که راه اندازی استارتاپ یک سفر پر فراز و نشیب و غیرقابل پیش بینیه. در ادامه پروفسور بلنک سیستمهای متمرکز و برنامه ریزی شده اتحاد جماهیر شوروی رو به عنوان یک نمونه نا موفق از ارجحیت برنامه ریزی به سایر موارد نام میبره و سرانجام اون رو درس مناسبی برای همه کسب و کارهایی میدونه که فکر میکنن با برنامه ریزی و سپس اجرای اون برنامه میتونن روی بازار تأثیر بذارن.
البته وی تأکید میکنه که هیچ مخالفتی با برنامهریزی نداره، بلکه برعکس فکر میکنه که برنامه ریزی ضرورت هم داره، ولی باید یاد بگیریم که پیش از انجام چنین برنامه ریزیهای دقیق و پرهزینه ای ابتدا برنامه ریزی! کنیم که چطور مشتریان خودمون رو بشناسیم و متناسب با این شناخت و کسب دادههای واقعی وارد مراحل بعدی بشیم. به عبارت بهتر، در مقابل نفی ضرورت برنامه ریزی و انجام پیشبینی، وی پیشنهاد میکنه که یاد بگیریم که چطور برنامه ریزی کنیم.
جایگزین طرح کسب و کار در استراتژی راه اندازی کسب و کار
ولی اگر طرح کسب و کار نمیتونه ابزار مناسبی برای شروع و راه اندازی کسب و کار باشه، چه ابزاری برای این کار توصیه میشه؟ پروفسور بلنک پیشنهاد میکنه که به منظور بررسی بهتر و ایجاد نظم و ترتیب در بررسی دادههای واقعی، از ابزار بوم مدل کسب و کار ابداع شده توسط الکساندر استروالدر بهره بگیریم. در خصوص به کارگیری این ابزار در درسهای آینده به صورت مفصل صحبت میکنیم، ولی در اینجا لازمه توضیح داده بشه که کارکرد اصلی این ابزار در این دوره در دو زمینه مشخصه: اول اینکه از این ابزار استفاده میکنیم تا پیشفرضها و مفروضاتمون در خصوص هر یک از بخشهای کسب و کار، رو دستهبندی و مرتب کنیم و دوم اینکه بعد از تبدیل این مفروضات به دادههای واقعی - که با خروج از دفتر یا محل کارمون و با مراجعه به مشتریان بالقوه به دست میاریم - از این ابزار بهره میگیریم تا میزان پیشرفت و سیر تدریجی تکامل ایده کسب و کارمون رو در بخشهای مختلف بررسی و کنترل کنیم. این بوم رو به صورت مرتب و مداوم به روزرسانی میکنیم تا به یک نشانگر تبدیل بشه. نشانگری که میزان پیشرفت ما و آنچه رو که در عمل یاد گرفتهایم رو نشون میده.
این به اون معنیه که بجای اینکه از ابتدا، برنامه عملیاتی و پیشبینیهای مالی رو تدوین کنیم، اول با بوم مدل کسب و کار شروع خواهیم کرد تا تمام پیشفرضهامون رو جمعآوری کنیم و برای جستجوی یک مدل کسب و کار، ابتدا از این مدل شروع میکنیم و تنها بعد از پیدا کردن مدل کسب و کار مناسب، طرح کسب و کار را خواهیم نوشت.