مدلهای مستقیم جریانهای درآمدی
نوع دیگهی فروش یک فروش واقعی داراییه، فروش مستقیم. این فروش حق مالکیت یک محصول فیزیکیه. و در یک کانال فیزیکی برخی از بهترین نمونهها شامل، میدونید، خرید خودرو میشه. فورد یا جنرال موتورز یا نیسان یا رفتن به والمارت برای خرید محصولات در فروشگاههای بزرگشون، یا رفتن به فروشگاههای سختافزار محلی و خریدن تعدادی دماسنج. یا همونطور که قبلا گفتیم استراتژی(مون) میتونه مبتنی بر دریافت مبلغی به عنوان حق استفاده باشه و این مبلغ متناسب با میزانی باشه که شما از خدمات استفاده کردین. چه نمونههایی از شرکتها داریم که از مدل حق استفاده، بهره گرفته باشند؟ خب، هر موقع شما از تلفن همراهتون استفاده میکنید، فرقی نمیکنه با تماس صوتی یا خدمات داده شما مبلغی رو (به عنوان حق استفاده) متناسب با خدمات پرداخت میکنید یا اگر شما یک توسعه دهنده (نرمافزار) وب هستید، خدمات وب آمازون—سرویسی که باعث شده تا به نوعی فضای وب منفجر بشه—چراکه شما دیگه مجبور نیستید تا سختافزار خودتون رو خریداری کنید، بلکه شما به ازای هر پردازش، پرداخت میکنید، یا به ازای هر اندازه مشخص از پایگاه داده یا چیزهای دیگه. یا فدکس، شما در حال حاضر برای هر پاکت پستی یا بستهای که حمل میشه پرداخت میکنید. یا آنچه که خیلی جالبه مثال نیروی برقه. مدل (درآمدی) این، از ابتدا همیشه به صورت سنجش میزان مصرف و پرداخت هزینه متناسب با خدمات ارائه شده بوده. اما شرکتهای خورشیدی جدید در این مقطع تصمیم گرفتهاند که به جای فروش صفحات خورشیدی—مدل درآمدی خودشون--، به اینصورت عمل کنند که ما صفحات رو به صورت رایگان نصب کنیم، ولی به یک بهرهبردار (که حق استفاده میپردازه) تبدیل بشیم. اینها تماما استراتژیهای درآمدی مبتنی بر حق استفاده هستند. حق اشتراک، (استدلال میکنه) به جای پرداخت به ازای هر استفاده، چرا ما مبلغ مشخص ثابتی رو به صورت ماهیانه پرداخت نکنیم تا به صورت مستمر به خدمات مورد نظر دسترسی داشته باشیم. چه مثالهایی برای این حالت داریم؟
مثالهای مدلهای جریان درآمدی
خب، شرکت salesforce.com مثال خوبیه. ما به صورت تئوری، برای استفاده مستمر و مداوم از محصولش پرداخت میکنیم یا ممکنه شرکت نت فیلیکس مثال بهتری باشه با مدل «همه آنچه که میتونی بخوری»، امکان بارگذاری ویدئوها رو فراهم میکنه. شما تمایل دارید که تعداد نامحدودی فیلم رو تماشا کنید، ولی برای اینکار تنها یک هزینه ثابت حق اشتراک میپردازید. مدلهای درآمدی دیگهای هم وجود دارند، نظیر مدل اجاره دادن. ما خانهها رو اجاره میکنیم، اما بهترین مثال مربوط به شرکت چگ، در کسب و کار فروش کتابه. در اینجا، به صورت ناگهانی من میتونم به صورت موقت، کتابهای مورد نظرم رو اجاره کنم. یا شرکت BorrowLenses که میگه؛ گوش کن، به جای خریدن اسباب و لوازم گران قیمت دوربین که شما ممکنه صرفا به صورت متناوب و نامنظم ازشون برای عکاسی استفاده کنی، اقلام گرون قیمتی نظیر Hasselblads یا لنزهای گرون قیمت؛ چرا صرفا نمیری و اجارشون نمیکنی برای همون دورههای زمانی محدود و موقت. و البته در ایالات متحده و برخی کشورهای خارجی، اجاره خودرو مثالیه که در حوزه حمل و نقل وجود داره. به جای خریدن یک خودرو در هر شهر، وقتی (در سفر) از هواپیما پیاده میشید، این خیلی آسونه و ما صرفا به نوعی این رو یک موهبت میدونیم که شما بتونید به صورت موقت به یک اتومبیل دسترسی داشته باشید، اون رو برای ساعتها یا روزها برونید و بعد اون رو برگردونید.نوع دیگهای از مدل درآمدی فروش، حق لیسانسه. این مدل مبتنی بر دریافت مبلغی برای استفاده از حقوق مالکیت فکری یا IPهست. چه مثالی برای استفاده از مالکیت فکری شخص دیگری داریم، من مورد خاصی رو به خاطر نمیآرم. خب، اگر تا امروز از هر نوع نرمافزار تولید شده، توسط تولیدکنندههای رایانه استفاده کرده باشید، تبریک میگم، اگر تا حالا چاپ ریز محصولات نرمافزاری مایکروسافت یا الکترونیک آرتز یا حتی اپل رو خونده باشید، شما مالک نرمافزار خودتون نیستید. شما در واقع از اون، تحت لیسانس استفاده میکنید. غافلگیر کننده است، این یعنی شما نمیتونید اون رو تکثیر و میلیونها کپی از اون رو تهیه کنید تا اونها رو به دوستاتون هدیه بدید. شما با مایکروسافت یا الکترونیک آرتز موافقت نمودهاید که شما تحت لیسانس از اون (نرمافزار) صرفا برای یک رایانه استفاده کنید، یا اگر اونها امسال در حس و حال سخاوتمندی باشند، (این موافقتنامه) ممکنه لپتاپ یا موبایلتون و یک دستگاه رایانه شخصی رومیزی رو هم شامل بشه، اما شما حقوق نامحدودی در استفاده از مالکیت فکری اونها ندارید. یک نوع دیگه از استراتژی درآمدی میتونه به صورت حق واسطهگری باشه. بعضی مواقع در اینجا این مدل رو در بازارچههای (الکترونیک) پیدا میکنیم و این مدل به دریافت مبلغی اشاره داره که برای ایجاد ارتباط بین دو طرف مبادله، به واسطه تعلق پیدا میکنه. مثالی که در این زمینه داریم، خب شناختهشدهترین نمونه در حال حاضر، شرکت ایربیاندبی هست، اونها مالک تمامی اون اماکنی که اونها رو برای اجاره گذاشتند، نیستند، بلکه کاری که اونها انجام میدهند اینه که ضرورتا یک خدمت ایجاد قرار ملاقات بین شما و فردی که میخواهد از طریق اجاره فضا پول دربیاره، ارائه میکنند، مثلا اجاره آپارتمان اونها برای یک شب یا چندین شب. از اینرو (چنانچه) شما مسافری هستید که به مکانی برای اقامت نیاز داره، ولی تمایلی نداره که در هتلهای گرون قیمت اقامت کنه، میتونید از وبسایت اونها، به عنوان واسطه استفاده کنید. یا استی، یا حتی بهتر کافیپرس یا ایترید، تمام اینها به نوعی واسطه (یا دلال) مبادلات بازرگانی هستند. و به هر حال در دنیای فیزیکی نمونه کلاسیک و سنتی این مدل، واسطههای معاملات املاک هستند. اونها درحالیکه مالک خانه نبوده و مالک شما هم نیستند، ولی اونها یک خدمت همتایابی ارائه میدهند، بین شما و مالک ملکی که شما مایلید خریداری کنید. یک استراتژی دیگه برای جریانهای درآمدی میتونه، تبلیغات باشه. از اینرو مجددا اگر مکالمهای که در مورد گوگل داشتیم رو به خاطر داشته باشید، استراتژی گوگل در فیسبوک و اسپایس و مینت، تماما درباره ایجاد تعداد انبوهی از کاربران شکل گرفته. به این ترتیب من میتونم تقویم به ریال کنم-- اصطلاحی فانتزی که برای پول درآوردن از چیزی به کار میره—تمامی اون کاربران رو نه از این طریق که اونها رو وادار به پرداخت بکنم، چراکه آخرین باری که به گوگل نگاه میکردم، باهاش جستجو میکردم، هیچ هزینهای به صورت مستقیم برای من در برنداشت. اما گوگل در واقع از من برای فروش تبلیغات استفاده میکنه. اونها میگن، هی، شما مایلید در مقابل افرادی مثل استیو نمایش داده بشید، تمام آنچه رو که لازمه انجام بدید، پرداخت این مبلغ به ما برای دسترسی پیدا کردن، به اون گروه از افراده و در واقع اگر ما خیلی پیچیده باشیم، میتونیم اونها رو به بخشهای مختلف به واسطه کلمات کلیدی مخصوص یا علاقمندیها تقسیمبندی کنیم.