رتبهبندی اولویتها با گذروندن یک روز در کنار مشتری
حالا، یک راه ساده برای اینکه شروع کنید ... کار با فرضیههاتون در مورد بخش مشتریان رو، اولویتبندی هر کار مطابق با اون چیزیه که باور دارید اهمیتش برای مشتری بیشتره. و در روز اول لازمه حدس بزنید که این موضوع، (براشون) حیاتیه یا کم اهمیت؟ و درباره تعداد دفعات وقوع اون هم باید حدس بزنید، و مشخص کنید که هر کار در چه زمینه خاصی اجرا میشه. اینکار رو به عنوان «روزی در زندگی مشتری» مینامم. یعنی، شما نهایتا باید بتونید برید و روی یک وایتبورد و با نمودار برای من یا هر فرد دیگهای توضیح بدید که این چیزیه که یک مشتری از لحظه بلند شدن از رختخوابش تا زمانی که به محل کارش میره یا زمانی که در مدرسه است یا هر چیز دیگهای، انجام میده، و اینها محصولاتیان که اونها استفاده میکنند و این خودروییایه که سوار میشن و آنچه که مطالعه میکنند، و مواردی از این دست، و اگر شما واقعا درکی به این عمق از اون مشتری و اینکه محصولتون برای کجا متناسبه، نداشته باشید، واقعا در درک (رفتار) اونها به مشکل برخواهید خورد. حالا، به خاطر داشته باشید که در روز اول، عمده کاری که انجام میدید حدس زدنه، ولی هدف کلی ... بیرون از دفتر و محل کارتون، تلاش برای پر کردن این روز زندگی (اونها با محصولاتتون) است، از اینرو وقتی شما مثلا میگید که ما به این صورت باید برای تبلیغات براشون عمل کنیم یا به اونها دسترسی پیدا کنیم یا از گوگل ادوردز (Google AdWords) برای اطلاعرسانی بهشون استفاده میکنید، صرفا نمیگید که این به اون خاطره که من اینطور فکر میکنم. بلکه به این خاطره که میگید من با تعداد زیادی از این افراد صحبت کردم، و اونها بسیار به خرید محصولاتمون علاقهمند بودند، پس میتونیم به این صورت بهشون دسترسی پیدا کنیم، و یا اینکه پیام کلیدی که باید بهشون انتقال بدیم، اینه.