شناسایی دستاوردهای مشتری از ارزش پیشنهادی
یک مولفه کلیدی دیگه، از درک مشتریان درک دستاوردهای مشتریه، که یک شیوه فانتزی برای گفتن اینه که مشتریان انتظار چه مزیتها و منافعی رو با (استفاده از محصول) دارند، یا چه تمایلاتی دارند، تا علاوه بر کارهایی که میخواهند انجام بشه میخواهند با استفاده از محصول یا خدمتتون، به چه هدفی برسند؟ اجازه بدید نگاهی بندازیم ... برخی از دستاوردها میتونه اون چیزی باشه که اونها رو شاد میکنه، یا صرفهجویی در پولشون، صرفهجویی در کار و تلاش لازم، صرفهجویی در زمان، و آنچه اونها انتظارش رو دارند، و آنچه که میتونه فراتر از انتظاراتشون باشه. چطور میتونید این مشتریان رو، راضی و خوشحال کنید؟ آیا کیفیت محصولتونه، حجم یا میزان بیشتر از چیزیه، یا کمتر بودن در چیزی؟ و آیا این قابلیتها هستند که باعث جلب رضایتشون میشه یا عملکرد مهمه و یا کیفیت (محصولتون)؟ و چه چیز میتونه کار یا زندگی مشتریتون رو آسونتر کنه؟ خدمات بیشتر، هزینه مالکیت کمتر، منحنی یادگیری هموارتر؟ مشخصا این بستگی داره به اینکه آیا به مشتریان تجاری میفروشید، یا مشتریان مصرفی، ولی لازمه که بتونید یک لیست یا ستونی از ... تمام دستاوردهایی که اونها میتونند با استفاده از محصولتون کسب کنند، تهیه کنید. و برخی از انواع دستاوردهای دیگه، ممکنه پیامدهای اجتماعی باشه. آیا (دستاورد) مورد نظر باعث میشه بهتر به نظر برسن، یا اینکه قدرتشون بیشتر بشه؟ آیا این (دستاورد) به طراحی خوب مربوط میشه؟ آیا قابلیتهای ویژهای وجود داره یا تعداد قابلیتها بیشتر موثره؟ و اونها (مشتریها) چطور موفقیت و شکست رو، مورد سنجش قرار میدهند؟ آیا مبناشون برای اینکار، عملکرده یا هزینه؟ و چه چیزی میتونه احتمال روی آوردنشون به محصول شما رو افزایش بده، یا استفادهشون از اون رو و یا استفادهشون از راهحلتون رو افزایش بده؟ مجددا، آیا در اینجا (دستاورد) به هزینه مربوط میشه؟ به کاهش ریسک مربوطه؟ یا بهبود کیفیته که اهمیت داره؟ آیا به خاطر سرگرمکنندهتر بودن اونه؟ شما باید (در این موارد) به یک سری از فرضیهها برسید. همین حالا لیستی از این فرضیهها تهیه کنید. ولی برای همیشه هم نمیشه که صرفا حدس بزنید. شما باید این فرضیهها رو اعتبارسنجی و راستیآزمایی کنید.