آخرین قطعه در پازل درک بخشهای مشتریان درک دردهای اونهاست. ما درباره کارهای شگفتانگیزی صحبت کردم که برای اونها انجام میدیم ... که میتونه اونها رو خوشحال کنه. اما چه چیزهایی هستند که میتونیم مشتری رو از شرشون خلاص کنیم، به نوعی شبیه اینه که با یک تیر در پشتشون، این طرف و اونطرف میرن،
یک مولفه کلیدی دیگه، از درک مشتریان درک دستاوردهای مشتریه، که یک شیوه فانتزی برای گفتن اینه که مشتریان انتظار چه مزیتها و منافعی رو با (استفاده از محصول) دارند، یا چه تمایلاتی دارند، تا علاوه بر کارهایی که میخواهند انجام بشه میخواهند با استفاده از محصول یا خدمتتون، به چه هدفی برسند؟
کار با فرضیههاتون در مورد بخش مشتریان رو، اولویتبندی هر کار مطابق با اون چیزیه که باور دارید اهمیتش برای مشتری بیشتره. و در روز اول لازمه حدس بزنید که این موضوع، (براشون) حیاتیه یا کم اهمیت؟ و درباره تعداد دفعات وقوع اون هم باید حدس بزنید، و مشخص کنید ...
به خاطر داشته باشید که هدفتون در اینجا شروع به کار با یک سری از فرضیههاست، این تمام اون چیزیه که در روز اول در اختیار دارید. اگر شما در کارتون یک متخصص باشید، احتمالا قدری بیشتر اطلاعات در اختیار دارید، ولی این اشکالی نداره چراکه در اینجا میخواهید صرفا به نوعی حدس بزنید.
تلاش میکنیم انجام بدیم، یافتن تناسب درست محصول با بازار، بین آنچه که میسازید و کسی که مایل به خرید اونه، ر «بخشهای مشتریان»، در این درس، در واقع میخواهیم بپرسیم که داریم چه کاری رو برای مشتری انجام میدیم. یعنی چه کارهای اجتماعی یا وظیفهای رو میخواهیم انجام بدیم؟
قصد داریم درباره بخشهای مشتریان صحبت کنیم. ارزش پیشنهادیتون رو برای چه کسی میسازید؟ اونها قصد دارن چه کارهایی رو به انجام برسونند؟ چه دردهایی رو رفع کنند و چه دستاوردهایی رو ببینند؟ و در انتهای فرآیند، آنچه که لازمه بفهمید اینه که الگوی (رفتاری) تیپ یا خصیصههای شخصیتی
من چند مورد رو انتخاب کردهام تا بهتون ایده بدم که استارتاپهای دیگه چطور و با چه رویکردی ارزش پیشنهادیشون رو تدوین کردهاند. در اینجا شرکتی بود که در واقع برای توسعه یک جایگزین زیستبنیان برای سورفاکتانتها تلاش میکرد. اونها از محل کارشون بیرون رفتند و مشکل رو درک کردند،
رزش پیشنهادی علاوه بر توصیف قابلیتها، به بیان جنبههای مختلف دستاوردها و رفع دردها که برای مشتریاشون به وجود میاد میپردازه، اینکه اونها در واقع برای مشتری تنظیم شدهاند و اینکه هدفمون اینه که مشخص بشه کمینه محصول پذیرفتنی چیه. و اگر تیم جرسی اسکوئر رو بررسی کنیم،
برای نگاه به این نوع از ارزشهای پیشنهادی عبارته از نوعی نمودار ون. آنچه که با استفاده از بینشهای فنی به دست میآید میتونه کارائی رو ارتقاء بده یا محصول رو کوچکتر یا سریعتر کنه. و گاهی هزینهها رو کاهش بده و کار رو سادهتر کنه. آنچه که با استفاده از بینشهای بازار به دست میآد به بهبود
«ما میتونیم 2 شکل متفاوت برای ارزش پیشنهادی استارتاپها متصور بشیم». «آیا اونها بینش فناورانه دارند یا بینش مبتنی بر بازار؟» و معمولا، بینشهای فناورانه از محصولات مبتنی بر فناوری نشأت میگیره. آیا چیپهایی تولید میکنید که از قانون مور پیروی میکنند
مداومت، پیگیری و شرط ایجاد نتیجه، عناصری هستند که مربیگری را در حوزه راهاندازی و توسعه کسب و کار ارزشمندتر میسازند. آنچه بازخورد تلاش مینماید به مخاطبان خود عرضه نماید.
بدون بازخورد، مربی چیزی بیش از یک راهنمای صرف نیست! بازخورد پروژهای ترویجی-آموزشی با مأموریت توسعه مهارتهای راه اندازی کسب و کار و با رویکرد مربیگری است؛ که با هدف پاسخ به بخشی از کاستیهای سیستم آموزشی، گذار از پارادایم آموزش صرف به مشاوره، و با توجه به نیازهای عینی عرصه کسب و کار ایرانی، مبتنی بر فناوری وب و موبایل تعریف گردیده است.
بازخورد صادقانه، موفقیت خود را در تناسب محصول شما با بازارش میداند.