استارتاپ

یک شرکت، سازمانی تجاری است... که یک محصول و یا خدمت مشخص رو در ازای کسب درآمد و سود می‌فروشه در حالیکه یک استارتاپ، سازمانی موقتی است که طراحی شده تا در جستجوی یک مدل کسب و کار «قابل تکرار» و «مقیاس پذیر» باشه.

عاقبت و سرانجام کار یک استارتاپ به کجا ممکنه ختم بشه؟ چه اتفاق‌هایی می‌تونه برای یک استارتاپ بیوفته؟ به لیست زیر نگاه کنید و تمام گزینه‌های ممکن رو تیک بزنید...

بهترین اتفاق اینه که سازمان رشد کنه و تبدیل بشه به یک شرکت و چه بسا یه شرکت بزرگ؛ یا، همچنان در حال در حال جستجو، چرخش و تغییر مدل کسب و کار باشه یا اینکه، یک مدل کسب و کار پیدا کنه ولی نه اون مدلی که رشد سریعی داشته باشه، و دیگه اینکه، هیچ وقت مدل کسب و کار مناسبی پیدا نکنه و نتونه پول در بیاره.

با توجه به مواردی که بحث شد و با توجه به مشاهدات خودتون، فکر می‌کنید که چرا بیشتر استارتاپ‌ها شکست می‌خورند؟ آیا بخاطر اینه که بنیانگذاران دعواشون می‌شه یا ...

علت شکست استارتاپ‌ها همه این موارد بالا شامل دعوای بنیانگذاران، پیچیدگی فنی محصول، عدم حذب کافی سرمایه و از همه مهمتر عدم تناسب  محصول با بازار ارزیابی می‌شه.

روش توسعه آبشاری فرض می‌کنه از ابتدا نیاز مشتری رو به درستی درک می‌کنیم و پیامدش اینه که فرض می‌کنیم تمام قابلیت‌های مورد نیاز مشتری برای محصول رو هم می‌شناسیم. در حالیکه امروز می‌دونیم این فرض بر پایه درستی استوار نیست و در شرایط امروز نیاز به فرآیندهای متفاوت با مفروضات واقعی تر داریم.

نکته خیلی جالب توجهی که الان به خوبی می‌دونیم اینه که مهم‌ترین عامل شکست استارتاپ‌ها نداشتن مشتری محسوب می‌شه و نه عدم موفقیت در به کارگیری فناوری و توسعه محصول. این یادگیری کمک می‌کنه ابزارهای کارآمدی به منظور ایجاد و شناسایی بازارهای مناسب کسب و کار نوپا رو طراحی و استفاده کنیم.

در گذشته راه اندازی استارتاپ با توسعه محصول جدید یکسان دانسته می‌شد و شامل فرآیندهای مهندسی، بازاریابی، فروش و توسعه کسب و کار بود که مشابه شرکت‌های بزرگ تعریف شده بود. امروز نگاه متفاوتی در خصوص فرآیندهای ضروری در مرحله راه اندازی کسب و کار وجود دارد.

سازماندهی در یک استارتاپ به چه صورتیه؟ یعنی اگر در یک شرکت بزرگ مدیر فروش داریم، لابد من هم در استارتاپم از ابتدا به مدیر فروش احتیاج دارم یا اگر شرکت‌های بزرگ بخش بازاریابی دارند پس بخش بازاریابی لازمه ...